دلار بی‌ثبات، مردم درمانده، بازار سیگنال‌فروشی داغ


علی نیلی، نیوز: رونق عجیب و غریب بازار سیگنال‌فروشی و تریدی در شبکه‌های اجتماعی، گویای واقعیت تلخی است که زیرپوست اقتصاد ایران جریان دارد؛ اقتصاد قبیله‌ای غارتی شده و مردم درمانده و بازنده در پی میان‌برهای موفقیت، اصول دلالی را می‌آموزند.

همه هستند؛ از حسن و حسین گرفته تا صادق و محمد، از فرهاد و هانی گرفته تا غزال و آیلین. مذهبی و لائیک، ریش‌دار و سه‌تیغه، چادری و موی‌افشان، محجبه و مکشفه.

با همه تفاوت‌های ظاهری اما اشتراکاتی هم دارند؛ گران‌ترین گوشی‌های موبایل دست‌شان است، شیک‌پوش‌اند و آراسته در دفتر یا منزلی که مصرانه لاکچری‌بودنش را به رخ می‌کشد.

حس نوع‌دوستی هم در همه‌شان وجود دارد! آمده‌اند تا من و تو جا نمانیم. این‌جایند که ما هم طعم دارا بودن را بچشیم. هستند که من و شما هم خوشمزگی سفر خارجی و اقامت در گران‌ترین هتل و رنت ماشین آخرین سیستم با پول خودمان را تجربه کنیم. پس اگر تا امروز فقیر بوده‌ایم تقصیری نداشته‌ایم اما اگر از این به بعد فقیر بمانیم، مقصریم چون راه‌های کسب ثروتی که اینان معرفی می‌کنند را نرفته‌ایم.

پرده اول؛ کدام اقتصاد، کدام بازار

سرسری که نگاه کنی، منطق رفتاری‌اش هم درست است؛ صعود و نزول ذاتی بازار است. حالا اگر شما بلد باشید نمودارها را تحلیل کنید، می‌توانید نقاط عطف بازار را بیابید و بگویید شیب‌های قیمت کی تغییر می‌کند. از این علم استفاده می‌کنید و تجارت سودمند خود را پایه می‌گذارید. در مینیمم می‌خرید و در ماکزیمم می‌فروشید. سیگنال‌فروشی علم خرید و فروش در همین نقاط عطف است. تکلیف تریدی هم که روشن‌تر از آفتاب؛ می‌آموزید که روند بازارهای جهانی را چگونه رصد کنید. سپس در مینیمم می‌خرید و در ماکزیمم می‌فروشید، به همین سادگی.

عمیق‌تر که نگاه کنی، حفره‌های بی‌شماری می‌یابی که سیگنال‌فروشی را به یک کلاه‌برداری شیک شبیه‌تر می‌کند تا فعالیتی درآمدزا. در اقتصادی که تولید و در نتیجه مازاد ندارد، در اقتصادی که تراز تجاری‌ش میلیاردها دلار منفی است، در اقتصادی که میانگین هندسی رشد اقتصادی نیم‌قرن اخیرش از 2 درصد فراتر نمی‌رود، در اقتصادی که نه رفتارهای دولت، نه رفتارهای قانون‌گذار، نه رفتارهای بازیگران خارجی و نه رفتارهای بازار‌سازها پیش‌بینی‌پذیر نیست، سیگنالی وجود ندارد که خرید و فروش شود، مگر آن‌که یا به یکی از بازی‌سازان متصل باشید و در جهت منافع او بازی کنید یا به داشتن رانت اطلاعاتی تظاهر کنید و کسب و کارتان را برپایه بلوف پیش ببرید. نشد هم نشد، به کجای جهان برمی‌خورد؟

اساتید ترید هم باید به این پرسش پاسخ دهند: در اقتصادی که از اقتصاد جهانی منفک است و ملغمه‌ای از تحریم و بی‌اطلاعی و نداشتن انگیزه تقریبا 5 دهه ایزوله‌اش کرده، واقعا چند نفر می‌توانند بورس‌های بین‌المللی و بازار رمزارزها را مبتنی بر سیاست‌های فدرال‌رزرو و بانک مرکزی اتحادیه اروپا و شاخص نزدک تحلیل کنند و سیگنال درست خرید و فروش بدهند؟ و با این توان تحلیل، قبل از مردم عادی کوچه و خیابان، وزارت اقتصاد و بانک مرکزی متقاضی خدمات‌شان نبوده‌اند؟

پیش‌پرده؛ اقتصادی که انگیزه را به وسوسه تبدیل می‌کند

این پرده اول از نمایش اقتصاد غارتی، یک پیش‌پرده مهم و اساسی دارد و آن موج‌زدن نااطمینانی در فضای اقتصادی است. این‌جا دلارِ بی‌ثبات نشانه است؛ نشانه این‌که باید برای حفظ موقعیت اقتصادی و اجتماعی‌ات دوچندان تلاش کنی وگرنه عقب می‌مانی. حس عقب‌افتادن از دیگران، فلج‌کننده‌ است. احساس گناه لحظه‌ای رهایت نمی‌کند، بخصوص اگر عائله‌مند باشی و فرزندانت پیش چشم‌هایت قد بکشند. دائم با خود واگویه می‌کنی که چه کنم که بهتر بخورند؟ که بهتر بپوشد؟ که بهتر آموزش ببیند؟ بهتر تفریح کند و زندگی بهتری داشته باشد؟ اگر محرومیت کشیده باشی هم، سرخوردگی نداشته‌های قبل را می‌خواهی در فرزند جبران کنی. حاضری بجای 8 ساعت، دو 8 ساعت در روز کار کنی. پس، تفریح و استراحت و فراغت خود را به نفع آینده بچه‌هایت مصادره می‌کنی.  

این انگیزه مضاعف کار و تلاش، قوه ابتکار و نوآوری را تحریک می‌کند. همان آموزه‌های اولیه علم اقتصاد که می‌گوید انباشت سرمایه از مازاد تولید زاده شد. در اقتصاد ایران اما انگیزه تلاش بیشتر برای ثروتمند شدن، به وسوسه می‌ماند! این‌جا مسیر سالم کار و مسیر سرراست کسب ثروت مسدود است یا پردست‌انداز، با چشم‌اندازی غبارآلود و نادیدنی.

آموزه‌های علم اقتصاد می‌گوید پیش‌بینی‌پذیری، بزرگ‌ترین محرک رشد است. به اعتباری می‌گویند کارکرد قانون، پیش‌بینی‌پذیر کردن رفتار بازیگران زندگی اجتماعی، دولت و جامعه و فرد است. اقتصاد ایران اما بر اصول علم بنا نشده و لاجرم غیرقابل پیش‌بینی بودن را به یکی از مشخصه‌های خود بدل کرده است.

در اقتصادی که پیش‌بینی‌پذیر نیست، در اقتصادی که فعالیت روز ممکن است شبان‌گاه جرم تلقی شود، در اقتصادی که رفتارهای هیچ بازیگری قاعده‌مند نیست، برای ثروتمندشدن نمی‌توانی برنامه‌ریزی کنی. باید میان‌بر پیدا کنی و راه ده بیست‌ساله را یک‌شبه بروی.

پرده دوم؛ مراتب بازار سیگنال‌فروشی

بازار سیگنال‌فروشی یک بازار تمام‌عیار است که بی‌شمار بازیگر و البته مراتب دارد!

حرفه‌ای‌ترها، بر صفحات بزرگ نمایشگرهای دفتر خود، نمودارهای صعودی و نزولی را تحلیل می‌کنند و میرزابنویس‌هایی را نمایش می‌دهند که نکات استاد را نت‌برداری می‌کنند.

اغلب پیام‌های تبلیغی یا تک‌نکته‌های آموزشی‌شان با مضمون «همان‌طور که قبلا گفته بودم» همراه می‌شود تا مخاطب دریابد که عقب افتاده است؛ عده‌ای حرف قبلی استاد را شنیده و سیگنال پیشین‌اش را گرفته و چند قدمی جلو افتاده‌اند.

عده‌ای پکیج آموزشی می‌فروشند اما در ماه‌های اخیر، نهضت ضدپکیج‌فروش‌ها در شبکه‌های اجتماعی فارسی‌زبان به راه افتاده است و سیگنال‌فروش‌های بی‌پکیج محبوب‌تر شده‌اند! اینها می‌گویند قصد فروش ندارند، قصد آموزش دارند و دل‌شان می‌خواهد هم‌وطنان‌شان هم ثروتمند باشند. البته همین خیرین سیگنال و ترید نیز راه‌های تماس برای همکاری تبلیغاتی را در معرض دید قرار می‌دهند. قیمت تبلیغات بسته به میزان مخاطبین صفحه دارد و به همین دلیل است که در میان محتواهای آموزشی، ناگهان با تخفیف اکستنشن مژه یا فروش فوق‌العاده مزون فلان ظاهر می‌شود!

برخی فعالان بازار سیگنال‌فروشی تک‌لاین سیگنال می‌دهند و برخی دیگر در همه بازارها. چندتایی‌شان سابقه طولانی مدت دارند و صفحات پروپیمانی. همین صفحات را که مرور کنید، می‌توانید حدس بزنید که تعداد مشتریان سیگنال چه میزان بوده که سطح زندگی فروشنده‌اش را متحول کرده است. به عبارت دیگر، گرچه از سرنوشت خریداران سیگنال اطلاعی نداریم اما از وضع فروشندگان سیگنال باخبریم و می‌دانیم فروش پکیج‌ها به اندازه کافی سودآور و ثروت‌ساز بوده است.

در بازار تریدرها، رقابت سخت است و ایده‌های تبلیغاتی جذاب‌تر؛ یکی وسط بیابان نازل بنزین برای‌تان پیدا می‌کند تا بفهماندتان که تریدر نفتی است و دیگری از بار هتل لاکچری‌اش استوری می‌گذارد که بدانید چه لذایذی در انتظارتان است.

یکی می‌گوید از برکت ائمه اطهار به ثروت رسیده و دیگری می‌گوید کارمای انرژی‌های خوب کسانی که با او ثروتمند شده‌اند به تکاثر ثروتش منجر شده است. خلاصه هر کس به هر روشی که بلد است و احتمال موفقیت می‌دهد، سعی دارد حس بازندگی در مردم درمانده و نگران را تحریک و آنان را به مشتریان خود تبدیل کند.

پرده سوم؛ چاره بگیر و ببند نیست

استبعادی ندارد که این گزارش یا شکایت فرد موثری در ساختار قدرت، باب بحث درباره سیگنال‌فروشی و تریدی در عرصه عمومی را باز کند. طبق تجربه می‌دانیم دولتمردان خواهند گفت سیگنال‌فروشی و تریدی را به رسمیت نمی‌شناسند، چند هشدار بدهند، مصاحبه‌‌هایی با کارشناسان فناوری و افسران پلیس فتا و چند مال‌باخته ترتیب بدهند و در نهایت بگویند مردم، نخرید!

بعید نیست که چند روز دیگر، چند صفحه و پیج سیگنال و ترید در شبکه اجتماعی فیلترشده‌ی اینستاگرام فیلترتر و از دسترس خارج شود اما می‌دانیم بساط بازار سیگنال‌فروشی این‌گونه جمع نمی‌شود و این کارها، در حداکثر کارکرد، سیگنال و ترید را هم به یک فعالیت زیرزمینی گران‌تر تبدیل کند.

چاره مسدود کردن منبع اصلی تولید و بازتولید عرضه و تقاضاست؛ در اقتصادی که دلالی بالاترین پاداش‌ها را می‌گیرد، در جامعه‌ای که تولید، برابرنهاد دیوانگی است و رانت‌خواری برابرنهاد زرنگی، در اقتصادی که بخش خدمات و در بخش خدمات واسطه‌گران مالی‌اش بالاترین سودها را کسب می‌کنند، در جامعه‌ای که متضاد آرکی‌تایپ‌های حکمرانی زندگی مرفه را ارزش می‌داند، در جامعه‌ای که دائما خبرهایی از سطح دسترسی مسئولان و بزرگانش به امکانات رفاهی منتشر می‌شود، در اقتصادی که می‌توان به بهانه واردات چای 3 میلیارد دلار سوءاستفاده کرد، در اقتصادی که برای سواری گرفتن از یک خودروی استاندارد باید 6 برابر قیمت جهانی بپردازید، در جامعه‌ای که جمع‌آوری پسماند مناطق مرفه‌نشین‌اش قیمت دارد و خرید و فروش می‌شود، در کشوری که دائما خبرهایی در محکومیت فعالیت مافیای زباله، مافیای قیر، مافیای دارو، مافیای سکه، مافیای خودرو، مافیای واردات، مافیای دانه‌های روغنی، مافیای آهن و… منتشر می‌شود، رونق بازار سیگنال‌فروشی و تریدری عجیب نیست؛ خرید سیگنال و ترید مانند خرید بلیت‌های بخت‌آزمایی است و می‌تواند میان‌بر رسیدن به ثروت برای مردم درمانده باشد.

چاره درمان اقتصاد قبیله‌ای غارتی است، نه مبارزه با بازار سیگنال‌فروشی!

انتهای پیام        



Source link