انتقاد آیت‌الله احمد عابدینی به حکم اعدام توماج صالحی


آیت الله احمد عابدینی با صدور اطلاعیه‌ای پیرامون حکم اعدام توماج صالحی انتقاداتی را مطرح کرده است که در ادامه می‌خوانید:

به نام خداوند، آن مهرگستر، آن مهربان

نقد حکم اعدام توماج صالحی و اجبار بر حجاب

به مناسبت حکم اعدام توماج صالحی که از نوع خودش نه اولین است و نه آخرین به ذهنم رسید برای اصلاح امور کشور نکاتی را در چند محور بیان کنم:

محور اول: باید دقت داشت که هر شخصی، فامیل و دوستانی دارد و در نتیجه با صدور چنین حکم‌هایی دشمنانی برای کشور و اسلام و انقلاب ایجاد می‌شود در حالی که می‌شود چنین نشود. باید بدانیم که نفعِ بودن این افراد بیشتر از نبودنشان است و با اعدام، مشکلی حل نمی‌شود.

محور دوم: در متون دینی تأکیدات فراوانی داریم که عفو کردن بهتر است و اگر قاضی در عفو خطا کند بهتر است از اینکه در مجازات خطا کند.

همچنین در احادیث داریم که حدود نباید نزدیک ارض دشمن جاری شود چرا که ممکن است افرادی به این خاطر ملحق به کفار شوند. امثال این احادیث به ما یاد می‌دهد که نباید کاری کرد که نیروهای داخلی از اسلام بیرون روند. جبهۀ کشور را قوی کردن مهم‌تر از جاری کردن حدّ است.

حال با توجه به اینکه گروه‌های مختلفی با این حکم مخالفت کرده‌اند اجرای این حکم خودش موجب می‌شود که آنها از دین زده شوند. متأسفانه [دولت] با این لسان خشن و این نیروهای خشن کاری کرده است که بسیاری از افراد، ضد انقلاب یا ضد اسلام شده‌اند و این با دین و عقل و اخلاق ناسازگار است.

محور سوم: قرآن اعدام کردن را در دو مورد جایز می‌داند: یکی قصاص که البته پس از تجویز آن اولیای مقتول را به عفو توصیه می‌کند. دوم افساد فی الارض است که الأرض مجمل است تا برای قاضی شبهه پیش بیاید و «ادروا الحدود بالشبهات» دست او را ببندد. بله با توجه به الف و لام در الارض، این سؤال پیش می‌آید که واقعا مراد از ارض، کدام زمین است؟ آیا کل کرۀ زمین مراد است یا منطقۀ خاصی؟ اگر قاضی اصول فقه خوانده باشد متوجه می‌شود که با یک آیۀ مجمل نمی‌توان حکم صادر کرد. احتیاط در دماء اقتضا دارد تا جایی که ممکن است خونی ریخته نشود. پس باید احتیاط کرد. در مجازات‌ها برائت و احتیاط با هم متحدند و هر دو بر نفی یا تخفیف مجازات دلالت می‌کنند.

محور چهارم: اگر مشکل، ترانه‌های ایشان است شاید بسیاری از مردم ایران حتی در شهر و روستای او و از جمله خود بنده، اصلا آهنگ آقای توماج صالحی را گوش نداده‌اند تا بر آن بشود احتمال افساد فی الأرض نام نهاد، اگر جرم دیگری است فاش باید گفته شود تا جامعه قانع شود.

محور پنجم: اصلا اگر در مواردی افساد فی الارض هم باشد ولی مصلحت کشور اقتضا نکند نباید کشور فدای اجرای حکم شود و مصلحت کشور به این است که چنین اعدامی و چنین اعدام‌هایی صورت نگیرد. آیا نباید به مصلحت در شرع و کشور توجه داشت؟

محور ششم: خوب است عده‌ای انسان عاقل و با اخلاق، با آقای توماج صالحی به صورت معقول صحبت کنند تا ایشان اگر کار بدی کرده توبه کند و به زندگی عادی خود ادامه دهد. امیدوارم مسئولان کشور به این فکر بیفتند که از روانشناسان و اخلاق مداران بیشتر استفاده کنند.

محور هفتم: این روزها دوباره بحث برخورد با بدحجابی گسترش پیدا کرده است و این برخوردها موجب نفرت جامعه از اسلام، مفتی و مجری می‌شود و واقعا اسلام ضربه می‌بیند. من نمی‌دانم جهالت چنین می‌کند یا دشمن خارجی؟ چرا ما داریم نیروهای خودمان را از دست می‌دهیم؟ واقعا چقدر در کشور ریزش داشته‌ایم و این مسأله در انتخابات های مختلف کاملا خود را نشان داده است که مردم عصبانی هستند.

محور هشتم: طبق تحقیقات بنده در دین، چادر و حجاب آنقدر مهم نبوده و امر به حجاب، یک امر ارشادی است و جالب است که در قرآن خود خدا دستور به حجاب نداده است بلکه به پیامبر(ص) گفته است تو بگو. پس حجاب اصلا با بحث عدالت و مال و خون مردم قابل قیاس نیست و برای تحقق یافتن این نباید به جان و مال که مهم‌تر است تعرض شود.

حتی جالب است بدانید روایت داریم که اگر زنان از بدحجابی نهی شوند ولی گوش ندهند نگاه به آنها جایز است. این یعنی این مسأله نباید زیاد مهم تلقی گردد و در مورد آن حساسیت باشد.

حال چرا باید برای یک امری که واجب شرعی نیست بلکه امر ارشادی است تا این اندازه، کشور ضرر کند؟

محور نهم. به نظر بنده هیچ دلیل قرآنی و روایی بر وجوب مولوی حجاب وجود ندارد. اگر کسی بگوید اجماع داریم پاسخ می‌دهم که در شیعه اجماع حجیت بالأصاله ندارد. اگر از اجماع، نظر معصوم کشف شود آن نظر حجیت دارد. در این بحث خود اجماع بر پایه آیات قرآن و روایات شکل گرفته است. در نتیجه باید ادله را دید و با مشاهده ادله متوجه می‌شویم که از قرآن و روایات، وجوب مولوی حجاب بدست نمی‌آید بلکه ارشاد است یعنی حجاب عاملی برای حفظ شدن از تعرض است. نه اینکه خدای ناکرده با تعرض به زن اجبار به حجاب صورت گیرد.

محور دهم: من واقعا ناراحتم که این روزها می‌بینم پلیس را برای تذکر حجاب به صحنه آورده ‌اند. پلیس برای حفظ امنیت بوده و از بچگی به بچه‌ها یاد می‌دادند که پلیس خیلی خوب است. حال وقتی پلیس‌ها رو در روی مردم قرار گیرند مردم به چه کسی باید پناه ببرند؟ چرا می‌خواهیم حس امنیتی که مردم به پلیس دارند را از بین ببریم؟ اتفاقا زنان بد حجاب با این کارهای خشن از دست پلیس فرار کرده و به جاهای ناامنی پناه می‌برند و این بدتر است.

محور یازدهم: بنده چند توصیه به مسئولان و قضات دارد:

اول اینکه باید برای حکمرانی و قضاوت، با روان‌شناسان و متخصصین جامعه‌شناسی مشورت کنید نه اینکه فکر کنید خودتان همه چیز می‌فهمید. با مکاسب و کفایه خواندن نمی‌توان روش تربیت کردن مردم را یاد گرفت.

توصیۀ بعدی من این است که از مسئولان و نیروی انتظامی و قضات می‌خواهم کمی فکر بکنند. مگر در روایات نداریم که یک لحظه فکر کردن بهتر از سال‌ها عبادت است؟ خودتان فکر کنید که آیا این کارهای شما در طول این 45 سال، نتیجه مثبت داشته است؟ وقتی مشاهده می‌کنیم که نتیجه نداشته یعنی اشتباه رفته‌ایم.

در آخر این را بدانید بنده پس از سال‌های طولانی که ممحض در درس و علم بوده‌ام جز خیر اسلام و کشور چیزی نمی‌خواهم. پس خواهش می‌کنم به این توصیه‌های بندۀ حقیر توجه کنید.

ان شاء الله که این صحبت‌ها اثر خود را بگذارد.

انتهای پیام



Source link