روایت فخرالسادات محتشمی‌پور از حضور در «نمایشگاه حکومتی مطبوعات»


فخرالسادات محتشمی‌پور، همسر سیدمصطفی تاجزاده، در یادداشتی با عنوان «نمایشگاه حکومتی مطبوعات» در صفحه‌ی اینستاگرام خود نوشت:

«هفته قبل بعد از ملاقات همسرجان به نمایشگاه مطبوعات رفتم.

انتظار استقبال پرشور مردم مثل دوره اصلاحات را نداشتم ولی فضای خشک و سرد و بی‌روح آن هم خارج از انتظارم بود.

رفته بودم به جای همسرجان، که همیشه مقید به حضور در نمایشگاه‌های کتاب و مطبوعات بود، به اهالی اندک روزنامه و خبرگزاری باقیمانده از رسانه‌های اصلاح طلب خداقوت بگویم و در عین‌حال با توجه به محدودیت‌هایی که با فشار ضابطین برای یاردربندم ایجاد کرده‌اند، در رابطه با وضعیت جدید همسر عزیزم مصاحبه کنم.

وارد نمازخانه شدم جز دونفر همه حاضرین چادری بودند و برای خوردن نهار و استراحت به آنجا آمده بودند.

اولین غرفه‌ای که وارد شدم جماران بود. گپ و گفتی با دوستان آشنا داشتیم و گفتم که برای مصاحبه آماده‌ام به شرطی که حرفهایم را سانسور نکنند. صادقانه گفتند حرفهای من همه‌اش قابل نشر نیست و برایشان دردسر درست می‌شود. گفتم یعنی نمی‌توانید بنویسید تاج‌زاده که به جرم نقد رهبر بیش از یک سال و هفت ماه است که در زندان ستم است، حالا با فشار اطلاعات سپاه از حقوقش به عنوان یک زندانی هم محروم شده صرفا به دلیل اظهارنظر؟

گفتند باید بروی به غرفه نیوز! ولی نگفتند چرا آنجا می‌شود بدون خودسانسوری سخن گفت.

القصه گفتگوی کوتاهی کردیم و بعد به چند غرفه‌ دیگر سر زدم وچند مصاحبه و بعد هم ایلنا و سرانجام حسن ختام برنامه ورود به غرفه نیوز بود که همکار محترمشان قول داد تریبون در اختیارم قرار گیرد تا آنچه باید را بگویم.

من فقط دوسوال مطرح و اظهار امیدواری کردم که جوابش گویند.

سوال اول از رهبر بود که چرا با این که ایشان گفته کسی حق ندارد مزاحمتی برای منتقدانش فراهم کند سید مصطفی تاج‌زاده تنها به جرم نقد ایشان ۱۵ سال حکم گرفته و قسمت اعظم بازداشتش در انفرادی و محروم از حقوقش گذشته است.
و سوال دوم از رییس قوه قضاییه بود که آیا واقعا حکم قضایی با مستندات برای اعمال محدودیت‌های تازه برای تاج‌زاده وجود دارد یا فشارهای اطلاعات سپاه آنها را وادار به این اقدام غیرقانونی کرده است.

صدای من بلندتر از آن بود که در هیاهوی نمایشگاه حکومتی مطبوعات گم شود. شنیده شد ولی هنوز پس از گذشت یک هفته پاسخی دریافت نکرده‌ام.

دوتن از جوانان عزیزی که مقابل غرفه نیوز به سخنان من گوش می‌کردند جلو آمدند و‌حال همسرجان را پرسیدند و محبت کردند مرا به اتوموبیلم در نزدیکی ایستگاه مترو تجریش رساندند. فرصتی عالی بود تا بار دیگر سخن مردم و‌نسل پرسشگر و‌آگاه امروز را از زبان خودشان بشنوم بی واسطه.

چقدر جای همسرجان خالی بود!»

انتهای پیام



Source link